لوبیـــــــای سحــــــــرآمیـــــــــز

هالووين 2005

1391/8/15 16:24
نویسنده : مامانی
646 بازدید
اشتراک گذاری

31 ماه اکتبر جشن هالوین بود، وقتی که دیگه 7 ماهت تموم بود شب هالوین رفتیم بیرون و یک گشتی زدیم. هالوین یک جشن متعلق به مسیحی های غربی هست که مراسم مختلفی رو در اون برگزار می کنند که یک فلسفه این جشن هم دور کردن ارواح و شیاطین خبیثه. در این شب بچه ها با پوشیدن لباسهای شبیه جادوگر، ارواح، دراکولا یا لباسهایی که مربوط به شخصیت های کارتونیه،  در منازل رو می زنند و عبارت trick or treat میگن و در واقع از صاحبخونه می خوان که یا به اونا آب نبات و شکلات بده یا اینکه اونو می ترسونن. یک چیزایی شبیه مراسم قاشق زنی خودمون در شب چهارشنبه سوری. این جشن همزمان با برداشت کدوتنبل یا pumpkin برگزار میشه و در این زمان افراد کدو تنبل را به اشکال مختلف می تراشند و بصورت فانوس درمیارن. تو در این شب لباس مخصوصی نپوشیده بودی ولی همین طوری که می دیدنت کلی بهت هدیه می دادن و به اطلاعت برسونم که بیش از 40 عدد کیت کت و 30 شکلات مارس جمع کرده بودی که البته همه اش هم توسط من و بهترین بابای دنیا خورده شد چون خودت که نمی تونستی بخوری، فکر کنم اگه حالا این اتفاق می افتاد یکیش رو هم به ما نمی دادی، البته شوخی کردم چون تو خیلی پسر مهربونی هستی. توی مهد کودک هم یدونه کدو تنبل بهت هدیه دادن.

هالووين

هالووين

هالووين

 این عکس رو هم که می بینی، خانم نینا هست که خانومی بسیار مهربون از کشور بوسنی بود و ما سه تا رو خیلی دوست داشت هر از گاهی هم یک هدیه ای برای تو می آورد.

 هالووين

این عکس هم  پسرای دو تا از هم کلاسیهای من هستند که تو خیابون یکدفعه پریدن رو سر و کله من.

 هالووين

این هم عکس بهترین بابای دنیا با همکلاسیهاشه که با کدو تنبل فانوس درست کردن. جالبه كه وقتي تو اولين بار اين عكس رو ديدي به اون خانم چيني گير دادي و گفتي اين چقدر با مزه اس و البته بهتره بدوني كه خود من تو دو سه روز اول ورود به دانشگاه تشخيص 10 تا همكلاسي چينيم از همديگه برام بسيار مشكل بود.

هالووين

عکس های زیر هم متعلق به یک روز مهمونی مربوط به دانشجوهای مسلمون بود که ایرانیها قرار شده بود کباب کوبیده درست کنن و بابایی، عمو حبیب و عمو رضا 200 سیخ کباب درست کردن.

قبل از مهموني

مهموني

 مهموني

توي مهموني

مهموني

مهموني

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خاله مریم(مامان حسام کوچولو)
16 آبان 91 0:15
فکر کنم جشن جالبی بوده اما جالب تر از اون عکسای این گل پسره.



با سلام و تشكر از شما، من هم مدام وبلاگ گل پسر شما را مي بينم و حتما هم لينك آن را اضافه خواهم كرد. اميدوارم در پناه حق شاد، پيروز و سربلند باشيد.
امیرمسعود
18 آبان 91 22:43
امیراحمد خیلی باحال بودی و باحال تر مامانته ...
الان که اینارو می نویسم خونتونیم و کلی ذوق قیافه و کارای بامزتو کردیم ... و قبلش بحث سر هوش ریاضی تو بود که واقعاً عالیه ... (ایشالا امیرمسعودم همینطوری باشه)
موفق باشی کپلی (منظورم هفت ماهگیته)


زن عمو جون خوشكل و مهربونم
مرسي، نظر لطفتونه، امير مسعود جونم رو خيلي دوست دارم و براش بهترين آرزوها رو دارم. مامانم هم همين طور در ضمن من خيلي هم خوب تايپ مي كنم و خودم براتون چيز مي نويسم.