لوبیـــــــای سحــــــــرآمیـــــــــز

چهار ماهگی

1391/5/16 13:44
نویسنده : مامانی
227 بازدید
اشتراک گذاری

این عکس ها مال 4 ماهگی امیره، دقیقا فردای اون روزی که از یک سفر که با بابا بزرگ، مادرجون، آقا رضا و منصوره خانم و حبیب آقا و زهره خانم برگشتیم.

 

چهار ماهگي

سه روز توی جنگل نزدیک شهر کبک سیتی چادر زدیم که یک شبش هم یک بارون خیلی شدید گرفت و چادرهای همه پر از آب شد بجز مال ما که با درایت بابا بزرگ که تا بارون نم نم شروع شد یک بیلچه خواست و یک جوی باریک دور تا دور چادرمون ایجاد کرد و سر اون رو هم داد به سمت دره و به این ترتیب ما جون سالم بدر بردیم و تا صبح در چادر خشک و راحت خوابیدیم. بقیه شام رو توی چادر ما خوردند و شب رو توی ماشین یا توی چادر خیس گذروندند. این هم عکس بابا بزرگ دوست داشتني اميره.

4 ماهگي

 

 امیر یک پسر فوق العاده خوش اخلاق بود که فقط یک عیب داشت و اون هم این که دم دقیقه رو می کرد به مامان و شیر می خواست و طفلک مامان وقتی پیش امیر بود همش داد شیر می داد، بیشتر عکس هایی هم که تو این مدت رفتیم کمپینگ یا پیک نیک، من هستم که توی یک صندلی راحت قرمز رنگ با یک بالش شیردهی نشستم و آقای رئیس در حال شیر خوردن! یکبار که امیر رو در پایان 2 ماهگی پیش دکتر Murray Katz برده بودیم به من گفت you are a good cow!  و کلی خندید و تشویقم کرد. ختنه امیر رو هم توی 26 روزگی همین آقای دکتر خوش اخلاق انجام داد. يك نكته با مزه در مورد گوش دادن امير به آهنگ آهويي دارم خوشگله بود كه بچه هاي دوستان عوضي دكمه راديو رو موقع پخش آهنگ فشار داده بودند و حدود 30 ثانيه اخبار فرانسوي ضبط شده بود هر وقت به اين قسمت مي رسيد امير كه توي صندلي راحتيش نشسته بود صورتشو از ضبط به سمت ما بر مي گردوند و مي گفت هه؟

این عکس مربوط به 4 ماه و یک هفتگی امیره که وقتی توی صندلی راحتیش بوده باباش شيطنت كرده، یک جوراب کرده سرش و ازش عکس گرفته.

4 ماهگي

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)