لوبیـــــــای سحــــــــرآمیـــــــــز

سه ماهگي گل پسر

1391/2/25 17:51
نویسنده : مامانی
229 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم روز به روز شيرين تر مي شدي و رفتارهايي رو از خودت بروز مي دادي كه همه رو متعجب مي كرد و ماماني رو ذوق زده. يكبار كه خونه عمو حبيب و خاله زهره بوديم و تو فقط دو ماهت بود رفته بودي بغل عمو و من از پشت سر تو رو صدا زدم و گفتم امير احمد پسر گل مامان و تو خيلي قشنگ برگشتي عقب و من رو با دقت نگاه كردي. عمو و خاله هم كلي تعجب كردند و گفتند ماشالله خوب حواسش جمعه.  آواز آهويي دارم خوشكله رو هم كه خيلي دوست داشتي و وقتي برات مي گذاشتيم با آرامش گوش مي دادي. بهترين باباي دنيا هم كه دائم باهات حركات هوشمندانه با بند و ميله و خودكار تمرين مي كرد كه تو باز هم مامان رو ذوق زده مي كردي. جالبه وقتي برات شعرهاي انگليسي يا فارسي بصورت لالايي مي خوندم خيلي قشنك عكس العمل نشون مي دادي. خاله جيل (پرستارت در مركز بهداشت) از پيشرفت رشدت و روحيه ماماني خيلي خوشحال بود و دائم مي گفت happy boy ، happy family  و تو گزارشش به مركز نوشته بود يك خانواده خوب كه كاملا همديگر رو حمايت مي كنند.

سه ماهگي

سه ماهگي

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)